درد عشق
عاشـقی گفتا که درد عـشق پنـهان کردهام
این دل شوریده را عمریاست ویران کردهام
+ نوشته شده در یکشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۲ ساعت 13:28 توسط غلام عباس سپاسدار
|
عاشـقی گفتا که درد عـشق پنـهان کردهام
این دل شوریده را عمریاست ویران کردهام
در همه دیــر مغـان نیـست چـو من شـیدایی
خرقـــه جایـــی گــرو بـــاده و دفــتر جـــایی
غـــم زمــانه خـورم یا فــراق یـار کشم
به طاقــتی که نـدارم کــدام بــار کشم
هرلحظه من بهیادت سرمست و بس خمارم
تا کـی جدایی و غـم، هجر و فغان و ماتـم
گفــتم اگـــر بیـــایی، ختــم اسـت انتـــظارم
اين شبيـخون بــلا باز چـه بـود اي ســاقي
طنــین نرم صـدایت ز یک، هــزارم کرد